بازدید 50887
۹

فروش قرنيه چشم در مشهد

کد خبر: ۵۲۳۰۷۳
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱ 09 August 2015
«روزنامه شهرآرا» چاپ مشهد در شماره اخير خود به بحث جنجالي‌اي اشاره کرده، فروش قرنيه چشم!

کافي است مدت زمان اندکي وقت بگذاري و تنها 10دقيقه از زمان وقت گذاشتن خود را پاي اينترنت به اين موضوع اختصاص دهي. کلمه را بزني و جستجوي اينترنتي خود را در کمتر از چندثانيه نتيجه بگيري. اصلا چرا راه دوري مي‌رويم؟

دروديوار همين کوچه‌پس‌کوچه‌هاي محله شهيدفرامرزعباسي خودمان را مثال مي‌زنم؛ محله‌اي که گاه در دل سکوت و آرامش هميشگي‌اش آن‌هم در اواسط ظهر يک روز تابستاني، دروديوارهاي بلند آپارتمان‌نشينش، فريادي بلند را سر مي‌دهند؛ فريادي از جنس بازاري جديد از يک خريدوفروش؛ خريدوفروشي از جنس اندام‌هاي بدن انسان که اين روزها کاروبارش از فروش کليه با گروه‌هاي خوني کمياب گذشته و به ديگر اندام‌هاي حياتي بدن مانند چشم رسيده است.

تعجب نکنيد، بازاري است مثل بقيه بازارها. با مشترياني ثابت و پروپاقرص. با خريدار و فروشنده‌‌اي دست‌به‌نقد و البته گاه هم دلالان و واسطه‌گراني که نان، به نرخ روز مي‌خورند و کارشان در اين بحبوحه اين است که معامله را جوش دهند و پولي عايدشان شود اما تنها تفاوتش اين است که اين‌بار در اين خريدوفروش، معمولا خريدار پول زندگي خود را مي‌پردازد و فروشنده هم پول باز شدن گره از گرفتاري‌اش را مي‌ستاند.

در شرايطي که بازارهايي مانند مسکن و خودرو، سکه و ارز و دلار و... گاه‌وبيگاه بر سر زبان‌ها مي‌افتد و هر زمان هم توجه مخاطبان و گروه‌هاي خاصي را به خود جلب مي‌کند، بازار داغ‌تري هم وجود دارد که به دليل تقاضا و افزايش نياز، ريتم معمولي‌اش همواره رشد صعودي دارد؛ بازاري که به‌علت سوداگري، فشار اقتصادي و نبود سيستم نظارتي قوي، تنورش حسابي داغ بوده و هست. بازاري داغ اما پنهاني.

اين روزها کمتر کسي خريد‌وفروش کليه را يک بازار کسب‌وکار درنظر مي‌گيرد اما بي‌تعارف بگوييم؛ خريدوفروش کليه در شهر و در دل همين محلات منطقه ما، آن‌قدرها هم مخفي نيست. اين بازار اين روزها کارش از خريدوفروش کليه گذشته و بازار داغ چشم‌فروشي، گوي سبقت را از کليه گرفته است.

خريدوفروش اينترنتي

خريدوفروش اندام‌هاي حياتي انسان‌ها که روزگاري درخفا و به طور پنهاني بر روي تکه‌کاغذي کوچک در دل محلات منطقه ما اعلام مي‌شد، حالا ديگر تکنولوژي مدرن و علم تبليغات هم به کمکش آمده است، تاآنجاکه بازاريابان و دلالان حرفه‌اي، اندام‌هاي بدن متقاضيان خود را به شکل زيبا و مطابق ميل مشتري به تبليغ مي‌گذارند. گاه هم براي اينکه دامنه مشتريان افزايش پيدا کند، آگهي اينترنتي مي‌دهند تا اندام بدن مدنظر را با قيمت بيشتري بفروشند. بازاريابي در اين بخش راه خود را به فضاي مجازي پيدا کرده، تاآنجاکه چندين وب‌سايت به همين نام و در اين زمينه به فعاليت مي‌پردازند و از متقاضيان و فروشندگان مي‌خواهند تا درخواست خود را در اين صفحه مطرح کنند؛ «مرجع خريدوفروش کليه انسان در ايران» و «قيمت روز کليه همراه با جدول قيمت»، تنها عنوان چندي از وبلاگ‌ها و سايت‌هاي فعال در اين بازار است که با سر زدن به آن‌ها، فقط تعجبمان از تنوع قيمت‎ها و متقاضيان اين بازار بيشتر مي‌شود.

اگر زماني با تماشاي يک کاغذ افتاده در گوشه‌ خيابان با عنوان «فروش فوري کليه»، دلمان ريش مي‌شد، اکنون فقط کافي است با دقت، به خيابان‌ها و کوچه‌هاي اطراف خود نگاه کنيم تا دريابيم که همچون قسمت نيازمندي‌ روزنامه‌ها، بخش درخورتوجهي از تبليغات خياباني، غيرمحسوس به همين بازار اختصاص يافته است.

همه اندام‌ها فروشي است

با مروري بر تمامي اين آگهي‌هاي تبليغاتي که معمولا در منطقه ما روي دروديوارهاي خيابان‌ها و مکان‌هاي پرتردد منتهي به راسته پزشکان يافت مي‌شود، همه نوع رده سني ديده مي‌شود؛ کليه‌فروشي ab مثبت هجده‌ساله، کبدفروشي با گروه خوني o منفي بيست‌وسه‌ساله، مغز استخوان‌فروشي با گروه خوني bمنفي پنجاه‌وچهارساله و... اين‌ها همه بخشي از تبليغات خريدوفروش اندام بدن در فضاي مجازي و دروديوارهاي شهر است. فروشندگاني که با حداقل ميانگين 18سال و قيمت‌هاي مختلف، اندام بدن خود را به حراج مي‌گذارند و وقتي پاي صحبتشان مي‌نشيني، همه از يک موضوع و معضل مشخص صحبت مي‌کنند؛ آن‌هم نداري و مشکلات اقتصادي است.

بازار جديدي به نام خريد و فروش چشم

دوسه روز قبل بود که براي تهيه گزارش به خيابان مهدي در محله شهيدفرامرزعباسي رفتم. گشت‌وگذار در دل محله و دقت در مشکلات اهالي، باعث شد تا اين‌بار سوژه جديدي نظرم را به خود جلب کند. عبارت‌هايي مانند «فروش کليه»، «کليه‌فروشي»، «فروش کليه زير قيمت» و... تاکنون زياد به چشمم خورده بود اما اين عبارت با بقيه فرق داشت. روي ديوار با ماژيک پررنگ نوشته شده بود؛ «چشم‌فروشي». تصور مي‌کنم آفتاب طاقت‌فرساي ظهر تابستان سوي چشمانم را کم قوا کرده است. جلوتر مي‌روم تا شايد بتوانم دقيق‌تر بخوانم. نه، عبارت درست است. روي ديوار زير شماره تلفن خط ايرانسلش نوشته شده است: «چشم‌فروشي».
عبارت تکان‌دهنده‌اي که هنوز که هنوز است، نوع نگارش حروفش بر روي ديوار، در ذهنم نقش بسته است.

با تلفن همراهم شماره مي‌گيرم، 730....0937 مشترک مدنظر در دسترس نمي‌باشد. درحالي‌که تمام ذهنم از علامت سوال پر شده است، باز هم تلاش مي‌کنم. چندروزي مي‌گذرد و بالاخره بعد از کلي تلاش، تلفنم پاسخ داده مي‌شود. با شنيدن صداي مرد جوان گمان نمي‌کنم سن‌وسالش بيشتر از 40 باشد. پيشنهاد خريد چشم را مطرح مي‌کنم و بعد از انجام رايزني و صحبت تلفني، قرار ملاقات محقق مي‌شود و اين‌بار به‌عنوان خريدار پاي معامله مي‌روم.

13:30ظهر، چهارراه ميدان بار

محل قرار، ايستگاه اتوبوس چهارراه ميدان بار است. کمي زودتر از ساعت قرار در محل ايستگاه حاضر مي‌شوم. تمام طول مسير تا محل قرار را پياده مي‌روم و در تمام راه، ذهنم درگير اين سوال است که چرا بايد کار به جايي برسد که انسان حاضر باشد چشم خود را بفروشد؟
سر ساعت مقرر از راه مي‌رسد. خودش را «م» معرفي مي‌کند و سي‌وچهارساله. بلافاصله و بدون مقدمه وارد صحبت مي‌شود. خانم، رک و پوست‌کنده حرفت را بگو. آخرش چند؟

چوب حراج به بدن به دليل فشار اقتصادي

اصلا برايش مهم نيست که چرا و به چه دليل در محل ملاقات حضور يافته‌ام. حرف از 2ميليون به ميان مي‌آورم که پاسخ مي‌دهد: 2ميليون خيلي کم است. ما با هم وارد معامله نمي‌شويم. رويش را برمي‌گرداند و قصد رفتن مي‌کند که از او مي‌خواهم رقم پيشنهادي‌اش را بگويد. مي‌گويد: 6ماه پيش در تهران يک کليه‌ام را 6ميليون فروختم. الان هم به‌شدت فشار مالي دارم. حاضرم با همان 6ميليون چشمم را بفروشم.

او ادامه مي‌دهد: سه‌بچه دارم و صاحب‌خانه جوابم کرده است. بي‌سواد و بيکار هستم و بايد خرجي فرزندان و همسرم را بدهم. چشم من مال شما، هرکار دوست داريد، با آن انجام دهيد.
لرز تمام بدنم را فراگرفته است. «م» ادامه مي‌دهد: از من که گذشت، دلم نمي‌خواهد فرزندانم بي‌خانمان بزرگ شوند. براي من چه اهميت دارد که يک چشم داشته باشم يا نه؟

او مي‌گويد: ندارم. فقر امانم را بريده است. اصلا شما مي‌فهمي نداري يعني چي؟ نان خشک خوردن يعني چه؟ برايم مثل روز روشن است که ديگر اندام‌هايم را نيز مي‌فروشم. چه اهميت دارد که من يک دست داشته باشم يا نداشته باشم؟ يک پا داشته باشم يا نداشته باشم؟ لازم باشد، حتي پوستم را هم مي‌فروشم.

«م» ادامه مي‌دهد: الان دو خريدار هستند که حاضرند با همين قيمت و پرداخت تمام مخارج بيمارستان، پاي معامله بيايند. تازه قرار است فردا در اينترنت هم آگهي بدهم که احتمالا اگر آگهي سراسري بدهم، پول بيشتري بگيرم.

رويش را برمي‌گرداند و مي‌رود و قرار مي‌شود تا فردا صبح به او خبر دهم.

جوان سي‌وچهارساله يا واضح‌تر بگوييم فروشنده چشم، راه خود را مي‌کشد و مي‌رود. تمام خواسته او اين روزها از زندگي اين است که بتواند به بالاترين قيمت ممکن، چشم خود را بفروشد تا شايد بتواند بار ديگر سرش را در مقابل فرزندان خود بالا ببرد و سربلند شود. پول صاحب‌خانه را بدهد و دست‌کم چندماهي فرزندانش را از خوردن نان خشک نجات دهد.

باز هم قصه پرغصه فقر. اين‌بار چوب حراج به سلامتي و جسم و جان. جوان سي‌وچهارساله که با هزار اميد و آرزو پاي معامله چشم خود آمده است، مثل روز برايش روشن است که شايد در چند ماه آينده، اندامي ديگر از بدن خود را به فروش بگذارد. مثل روز برايش روشن است که بالاخره روزي فراخواهد رسيد که براي همين فرزنداني که دلش مي‌خواهد ديگر طعم نداري را نچشند، نه چشمي برايش مانده است که آن‌ها را ببيند و نه دست نوازشگري...

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۱۷۰
انتشار یافته: ۹
اولا بانک چشم در ایران وجود دارد که تهیه قرنیه برای درمان خاص از طریق این بانک براحتی و با قیمت کم امکان پذیر است، ثانیاً قرنیه از بدن مرده کسب میشود و تحت هیچ شرایطی چشم یک فرد زنده قابل فروش نبوده و هیچ پزشکی نیز مبادرت به چنین کاری نمی نماید.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۱۸
دوست عزیز حتما این کار داره انجام میشه که شما الان داری خبرشو میخونی
جهت اطلاع پیوند چشم مانند پیوند قلب وی ریه فقط از انسان فوت شده ممکن است و هیچ انسان زنده ای نمی تواند قرنیه چشم اهدا نمایید
یعنی این حرفها واقعیت داره؟؟!!!

همه باید از غصه دق کنن
در اين مملكت عده اي كت و شلوار 50 ميليون توماني و كفش 4 ميليوني مي پوشند و كمربند 1 ميليوني مي بندند و عده اي هم براي سير كردن شكم خانواده شان اقدام به فروختن چشم و اعضاي بدنشان مي كنند . اينها واقعيت اجتماع ما هستند نه دروغ و سياه نمايي . واقعاً كجا هستيم و به كجا مي رويم ؟
در مورد كليه و اينا حرفايي كه گفته درست، اما براي قرنيه لازم نيست قرنيه پيوندي از فرد زنده باشه و منبع قرنيه براي پيوند قرنيه هميشه از مرده هست
لطفأ در اشاعه چيزهايي كه خيلي ازش اطلاع نداريم نكوشيم
سلام
لطفا نام و نشانی از این فروشنده بدهید. خداوند ما را نسبت به مستمندان محترم جامعه بی تفاوت قرار ندهد.
باتشکر
محمدرضا صابری
ای کاش شمارشو میدادی بهش کمک می کردیم
من هردو چشمم رو به علت انفجار پیوند قرنیه کردم.برای تهیه قرنیه در ایران بانک چشم وجود داره و قیمت هر قرنیه هم حدود 400 هزار تومنه که اونم بابت آزمایشهایی که روی بافت قبل از پیوند انجام میشه میگیرند.6 میلیون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # حماس # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست